دل نوشته های دور

ساخت وبلاگ
یه روز پاییز دیدمت ، موهاتو تو بافته بودییه شال گردن سفید ، رو شونت انداخته بودیاز اون روزی که دیدمت ، اصلا دیگه خواب ندیدمبه شوق دیدن چشات ، حتی یه شب نخوابیدمصدای خنده های تو ، شدش صدای قلب منچقدر قشنگ شد زندگیم ، انگار یه روحیم تو دوتنوای که چه حال عاشقی ، از همه دنیا فارغیبا عشق و معبود خودت ، تو ابرا یا توی قایقینمی دونی که با توام ، هر لحظه و هر ثانیهفقط تو رو می بینمت ، فقط جای تو خالیهنمی دونی که زندگیم ، شده یه تابلوی قشنگهمه روزام رنگی ینو، شبام همه خوش آب و رنگوای که چه حال عاشقی ، از همه دنیا فارغیبا عشق و معبود خودت ، تو ابرا یا توی قایقی نوشته شده در شنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ساعت 13:30 توسط جواد مهاجرپور| | دل نوشته های دور...
ما را در سایت دل نوشته های دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6javadmohajerpoura بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 22 خرداد 1403 ساعت: 17:08

دیگه ندیدم تو رو ، بی من عاشق نرو ، حیفه که بی هم باشیمدیگه ندیدم تو رو ، رفتی گذاشتی منو ، همسفر غم باشیمخواستی نبینی منو ، بریزی دور عشقمو ، به هر دومون بد کردیخواستی نبینی منو ، شکستی وجودمو ، چرا منو ترد کردی گفتم شاید بتونم ، بی تو تنها بمونم ، ولی نشد عزیزمگفتم شاید بتونم ، اما نه نمیتونم ، دائم من اشک میریزمروی درخت بیدی ، که عکس قلب کشیدی ، هنوز به یاد دارمشتموم خاطراتت ، منم هنوز به یادت ، عکس تو رو دارمشوقتی رفتی ندیدی ، گل های نا امیدی ، چشمای گریون منوقتی رفتی ندیدی ، سفید موی جدیدی ، دستای لرزون و تنچطور تونستی بری ، عشق منو سرسری ، منو حساب نیاریچطور تونستی بری ، زیبای مو فرفری ، حرصم رو در بیاریروی درخت بیدی ، که عکس قلب کشیدی ، هنوز به یاد دارمشتموم خاطراتت ، منم هنوز به یادت ، عکس تو رو دارمش نوشته شده در پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ساعت 0:25 توسط جواد مهاجرپور| | دل نوشته های دور...
ما را در سایت دل نوشته های دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6javadmohajerpoura بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 6 خرداد 1403 ساعت: 15:27

قسم به روز دیدنت ، از روزی که ندیدمت ، شبا خوابم نمیراون رنگ شاد پیرهنت ، یواشکی میدیدمت ، دیگه یادم نمیرکارم شده پرسه زدن ، تو دستم گل نسترن ، شاید که باز دیدمتخیابونا پس کوچها ، در و دیوارا آشنا ، آیا باز می بینمتهمه دیگه میشناسنم ، می خندن به پیراهنم ، چند سالی تنمهآخه اگه عوض بشه ، نشناسیمو دیگه نشه ، تا ته عمر غممهچرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقتهآوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستتهسالها گذشت از اون روزا ، نیومدی دیگه چرا ، همه موهام سفیدناز هر کسی میپرسمت ، میگم از رنگ پیرهنت ، دیگه تو رو ندیدنعجب روزای خوبی بود ، آسمونا آبی بود ، درست مثه پیرهنتروز و شبام عالی بود ، تو دلم چه حالی بود ، فقط به شوق دیدنتچرا نیومدم جلو ، نگفتم حرف دلمو ، حالا بکش حقتهآوارگی دربدری ، بیکاری و بی خبری ، فکر نکنم بستته نوشته شده در پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ساعت 0:37 توسط جواد مهاجرپور| | دل نوشته های دور...
ما را در سایت دل نوشته های دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6javadmohajerpoura بازدید : 11 تاريخ : يکشنبه 6 خرداد 1403 ساعت: 15:27

ای خوشگل ککی و مکی ، اینقدر نگو هی الکیفقط تو رو دوست دارم ، خیلی زرنگ و کلکیجیم میزنی هر جا میری ، دربند تو تنها میرینمی دونم کدوم طرف ، تو روز یا شبها میریاز آبشار تا شیرپلا ، تازگیا شدی بلاتوچالو از سمت شمال ، گز میکنی ای ناقلاای خوشگل ککی و مکی ، اینقدر نگو هی الکیفقط تو رو دوست دارم ، خیلی زرنگ و کلکیمیکاریم سـر قـرار ، تو درکه ساعت چارخودت با از ما بهترا ، اوسون میری فصل بهارمنم یه روز یاد میگیرم ، سر قرارا نمیرمیه روز دیدی که یهویی ، توچال برات جا میگیرمای خوشگل ککی و مکی ، اینقدر نگو هی الکیفقط تو رو دوست دارم ، خیلی زرنگ و کلکی نوشته شده در پنجشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۳ساعت 0:43 توسط جواد مهاجرپور| | دل نوشته های دور...
ما را در سایت دل نوشته های دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6javadmohajerpoura بازدید : 9 تاريخ : يکشنبه 6 خرداد 1403 ساعت: 15:27